محل تبلیغات شما



وقتی قبول می کنید قاضی بشوید باید آمادگی دیدن گریه افراد هم داشته باشید! گریه های مختلف
گریه اول:
مرد زحمتکشی است! از  انگشت قطع شده و صورت چروکش با این که سنی ندارد می شود فهمید! شکایت داشت که دو تا کامیون من را اتش زدند! یک میلیارد ضربه خوردم ! از سختی اینکه چجوری پول این ها ماشین ها را در آورده است و چه شده است! لا به لای صحبت هایش هی بغض می کرد  و اشک می ریخت! اما ارام و سریع  صورتش را پاک می کرد که بازپرس نبیند! در قضاوت نمی توان از روی چهر ادم ها تاثر گرفت ! خطرناک است اما .
گریه دوم :
خانم وارد  اتاق می شود البته با دستنبد و پلیس زن!گریه پشت گریه گاهی شدید گاهی از گوشه چشم! از شوهرش صیغه ایش شاکی است بازپرس به او می گوئید مظلوم نمایی نکن! حق هم با بازپرس است اگر پرونده قبلی زن با خبر باشیم و بدانیم چه شده است ( حتی  دایی او  هم موقع توضیح میگوئید که اقای بازپرس این با شوهرش دستش تو یک کاسه هست ها ) وقتی صحبت ها  خودش و شوهر صیغه   شنیده می شود ( هم سرقت-هم مواد مخدر)! معلوم می شود شوهرش برای اینکه  به برای  مواد زندان نرود ،گردن خانمش انداخته است و گفته برای او است. شاید گریه او این بار نه از سر تظاهر بلکه از  تحمل نکردن حجم این همه نامردی در حق او باشد  چون با سوالات بازپرس مشخص شد که مواد برای خانم نبوده است و شوهر صراحتا اعتراف کرد که دروغ گفته است !


داستان در خصوص دو برادری است که یکی از آن ها ( شهاب حسینی) داری اختلالات روانی شده است . و به مدت چند هفته با رفتن خواهر- که سرپرست او بود- به خانه برادر (مهدی هاشمی) که دکتر است می رود.
  آزار و اذیت زیاد برادر (شهاب حسینی) باعث می شود که برادر او ( مهدی هاشمی) را در اتاق حبس کند و به او قرص خوابی بدهد  که باعث تداخل دارویی شود که منجر به کما رفتن شهاب حسینی میشود 
فیلم ابدا به بحث حقوقی نمی پردازد!
اما شاید این سوال پیش بیاید اگر این کما منجر به فوت برادر می شد  برای برادر دیگر مجازاتی بود؟
به نظر می رسد طبق ماده 290 مجازات باید پاسخ داد! برادر ( مهدی هاشمی ) دکتر است  تداخلات دارویی را متوجه است با این حال اقدام به دادن دارو می کند 
جنایت در موارد زیر عمدی محسوب می شود: 
الف:
ب- هرگاه مرتکب، عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن، می گردد، هرچند قصد ارتکاب آن جنایت و نظیر آن را نداشته باشد ولی آگاه و متوجه بوده که آن کار نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن می شود.

 با توجه به این ماده  اگر برادر فوت می کرد قتل عمد اتفاق افتاد بود.
البته ان قلت و قلت های می توان مطرح کرد!


وقتی کسی کارش به پلیس و دادسرا برسد طبیعتا دنبال آشنا می گردد  تا مشکلش زودتر حل بشود!  اشناییت های عجیب !!مثلا به بازپرس می گویند:
- اقای بازپرس شما که منو میشناسید! این چیز ها اصلا به من میخوره ؟
+ من کجا شما رو می شناسم؟؟؟؟
- عه کم لطف نکنید دیگه من و شما سال دوم راهنمایی یک مدرسه بودیم!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
- اقای دادیار شما بهشون بگید من ادم خوبی هستم!
+ من از کجا بدونم اقا!
- عه من نوه دختر خاله عمه زن شما هستم! از عمه بپرسید!!
گاهی حتی به رئیس دفتر هم رحم نمی کنند و می گویند اقای بازپرس ! رئیس دفتر شما منو میشناسه!  میاد میگه بهتون!!
بالاخره الغریق یتشبث بکل حشیش!

 


اوراق پرونده و اظهارات شاکی و متهم را خواندم و چند کلام با شاکی صحبت کردم و متوجه قضیه شدم ولی جهت انجام تشریفات قانونی روبه متهم کردم و گفتم: مفاد شکایت شاکی و گزارش مرجع انتظامی برای شما قرائت شد چه می گویید؟»

پدر 65 ساله گفت : آقای قاضی سه تا پسر دارم. فرزند سومم سالمه ولی دو تای اول هردو مجنونند. گاهی اوقات در بیمارستان روانی بستری می شوند اما وقتی بهبود پیدا می کنند دیگر هزینه نگهداری آنها را در آنجا ندارم و مجبورم آنها را به خانه بیاورم. وقتی به خانه می آیند من و همسرم و پسر سالممان در اتاق می خوابیم و درب را قفل می کنیم! و آن دو تا در هال می خوابند. دیشب با صدای پسر بزرگم از خواب بلند شدم که به سرعت به هال رفتم و دیدیم پسر دومم دو تا پیچ گوشتی روبروی سینه او گرفته است.  فرزند کوچکم که به همراه مادرش به هال آمده بود گفت پدر جلو نرو بهت آسیب می زند که نرفتم، اما پسر بزرگم با یک آچار فرانسه به سر پسردومم کوبید که مجروح شد و به زمین افتاد. او را به بیمارستان بردم که در آنجا مرا به عنوان ضارب معرفی کرد و پلیس دیشب مرا بازداشت کرد. در حالی که حلقه های اشک در چشمانش جمع بود بغضش ترکید و گفت: دیشب در بازداشتگاه تنها شبی بود که راحت خوابیدم!»


قرار بر این بود که هر از گاهی شعری تو این صفحه نوشته بشه تا کنار بحث های حقوقی یک کمی هم رنگ و لعاب از جنس دیگه هم باشه!
 

یه دفعه از چه فصلی سبز شدی؟!
که تو احساس من قدم بزنی

یه خیابون شدم که گهگاهی
یکمی واسه من قدم بزنی

رستاک حلاج
کتاب پاییز سال بعد 


خیلی از افراد روز قبل اعدامشان سکته میکنند و می میرند! حتی تصور این موضوع هم وحشتناک است! فکر کنید از شب قبل اماده این می شود که صبح زود بمیرید!!!
فیلم چهارشنبه یک سریال اجتماعی - حقوقی است! اما با یک پایان باز از نظر حقوقی!
داستان کشمکش خانواده برای قصاص یا گرفتن دیه است! اما فرد شب قبل اعدام از ترس سکته می کند و می میرد !
حال که محکوم فوت کرد! چه می شود؟؟ از ظاهر قوانین بر میاید که باید از خانواده آن ها دیه گرفت!
تصور کنید هم فاملیتان می میرد و هم باید دیه پرداخت کنید !!
 ماده 435 مجازات اسلامی
هرگاه در جنایت عمدی، به علت مرگ یا فرار، دسترسی به مرتکب ممکن نباشد با درخواست صاحب حق، دیه جنایت از اموال مرتکب پرداخت می شود.

اما به نظر می رسد مرگ در این ماده با توجه به قید دسترسی به مرتکب ممکن نباشد برای زمانی است که فرد در زندان نباشد زیرا وقتی در زندان است دسترسی به او ممکن بوده است
جای ان قلت و قلت به شدت در این خصوص زیاد است وحجم سوالات که به ذهن انسان خطور می کند فراوان است ! و صرفا هدف از این پست روشن کردن چراغ این بحث است 
اما در نهایت برای اینکه اندکی از پاسخ ها داده شود  مقاله جناب آقای ساریخانی(
دانشیار گروه حقوق جزا و جرمشناسی ،دانشگاه قم- که البته خوشبختانه یا متاسفانه اولین استاد جزا ما هم بودند) مورد توجه است 


بررسی تبدیل قصاص به دیه با فوت قاتل
 


یکی از سایت های بسیار مفید حقوقی سایت پژوهشگاه قوه قضائیه است که در قسمتی از آن آرا بارگذاری میشود که بدون نیاز به دسترسی خاصی هر کسی که مباحث حقوقی را پیگیری می کند عینا چهره عملی آن مسئله  را هم ببنید!
مثلا برای بحث سرقت بیش از 112 رای وجود دارد که هر کدام می تواند مساله مهمی باشد و گردش کار را به صورت خلاصه نیز درج شده است 

سایت پژوهشکده قوه قضائیه
سامانه آرا


حق الوکاله ها نوشته روی پرونده ها معمولا  بیست هزار تومان و پنجاه هزار تومن است!  یعنی  این وکیل برای این پرونده 50 هزار تومان گرفته است! که در این زمان که فقط صرف مشاوره 50 هزار تومان هزینه اش هست کمی عجیب است و دور از ذهن! شاید هم درست باشد اما خب وکلا انسان های باهوشی هستند نقل شده:
یک مغازه قصابی درکنار دفتر وکالتی قرار داشت
آقای وکیل سگی داشت که یکروز به مغازه قصابی رفت و مقداری از گوشتها را خورد
وقتی قصاب متوجه شد نزد وکیل رفت وگفت آقای وکیل یک سوال؛اگر سگی اهلی به مال کسی خسارت وارد کند تکلیفش چیست؟
وکیل گفت باید صاحبش جبران خسارت نماید
قصاب احساس غرورکرد وگفت سگ شما یک کیلو گوشت من را خورده و قیمتش بیست هزارتومان است( عجیب ارزونی بوده!) لطف کنید پرداخت نمایید
وکیل لبخندی زد وگفت چشم آقای قصاب شما هم لطف کنید پنجاه هزار تومان بابت مشاوره حقوقی پرداخت نمایید


  ساعت دو شبی تعطیل با من تماس گرفتند که  در مخروبه ای قتلی گزارش شده است خودم را اماده رفتن کردم و اعلام کردم  نیرو بفرستند  هنگام آماده شدند با توجه  به اینکه قتل در روستا بود و باران می امد تصمیم گرفتم لباس رسمی نپوشم عوض ان یک لباس بارانی پوشیدم و چراغ قوه و مقداری طناب درون کیف گذاشتم  و بیرون خانه منتظر شدم تا ماشین بیاید !
ماشین گشت نزدیک من شد! پیاده شدند گفتن این موقع شب چکار میکنید؟ گفتم منتظر شما بودم! کیف من را گرفتند و محتویات  چراغ قوه و طناب را دیدند تصور کردند من هستم ! هر چی گفتم من بازپرس فلانی هستم باور نکردند و گفتن به این پررویی ندیدیم! 
شب مرا به بازداشتگاه بردن وحتی مسخره می کردند چون برای آن ها قابل قبول نبود
یکی از همکارن بعد تر تعریف می کرد برای ما تعجب شد که چرا فلانی سر صحنه جرم نرفته و اصلا صبح هم نیامده است تا اینکه مامور انتظامی امد گفت یک سارق گرفتن ادعا دارد بازپرس است!  و بعد معلوم شد واقعا بازپرس هستم .


در سریال پایتخت 6  که در این شب ها در حال پخش است سوالی که نا خود آگاه ذهن خیلی از دوستان را می رسد  این مطلب است که اگر فهمیه ازدواج کرده بود و بعد بهبود بر می گشت چه می شد؟
قانون مدنی به این پرسش به صراحت پاسخ داده است:
اگر شخص غائب پس از وقوع طلاق و قبل از انقضاء مدت عده مراجعت نمايد نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولى بعد از انقضاء مدت مزبور حق رجوع ندارد.

این یعنی اگر فهیمه درخواست طلاق می داد  باید چیزی حدود 4 ماه صبر می کرد اگر در این موقع بهبود بر میگشت  حق داشت طلاق را باطل کند اما اگر زمان عده تمام میشد و فریبا ازدواج می کرد  دیگر برای بهبود حقی وجود نداشت


قانون خرید:اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید، آن را در مغازه دیگری ارزان‌تر خواهید یافت. قانون صف: اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد. قانون کارگاه:اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشهٔ ممکن خواهد خزید این ها نمونه از قانون های مورفی است که البته باید یک قسمت دیگر به آن اضافه کنم * قانون پست : اگر شما کتاب مهمی را سفارش داده باشید که در امتحان نیاز داشته باشید قطعا مرسوله
قبل تر شاید اوراق پرونده ها نشر پیدا میکرد! اما الان خود جلسه بازپرسی و دادیاری به صورت تصویری قابل مشاهده است! اینکه ایا این کار خلاف قانون هست یا خیر بحث دیگه هست اما دیدن جلسات تحقیقات و نحوه برخورد با متهمین برای دوستان کارورز خالی از فایده نیست! میزان موزن
همه ما خلاف انجام دادیم و سعی کردیم از زیر بار مسئولیتش فرار کنیم! اما اگر قتل انجام دادیم چه باید بکنیم؟ فرار؟ صحنه سازی؟ دروغ گفتن ؟و How to Get Away with Murder داستان وکیلی است که باید پرونده ها و مشکلات مردم را حل کند!و در همین حین برای خود او نیز اتفاقی می افتد! داستان جنایی ( البته بدون صحنه های تفصیلی قتل) و حقوقی است ! دیدن این سریال تا حدودی نحوه محاکمات سایر کشور ها را نشان می دهد و تفاوت های فاحشی بین دو نظام حقوقی قابل مشاهده است از قبیل
هر چقدر هم کتاب بخوانید تا وقتی وارد کار عملی نشوید فایده ندارد! اما گاهی بعضی از کتاب ها کار های عملی را توضیح میدهند. در این زمینه چندین کتاب حقوقی با عنوان روش های رسیدگی در دادسرا تا کنون به چاپ رسیده است که بنظر بهترین آن این دو باشند: 1. روش رسیدگی به پرونده های کیفری مجیدعطایی جنتی 2. کتاب رسیدگی به جرایم در دادسرا اثر امیر حسین رزاززاده ( چقدر ز داشت )
زماني که تصدي يکي از شعبات مجتمع امام خميني ره» را داشتم، در ظهر يکي از روزهاي ماه مبارک رمضان مانند هر روز صداي اذان بلند شد. از پشت ميز خارج شدم و آستين‌ها را بالا زدم و به منشي گفتم من ميروم براي نماز. از اتاق شعبه بيرون آمدم و در راهرو وارد شدم که ناگهان صدايي از پشت سر گفت کجا ؟ برگشتم ديدم آقايي ايستاده درب شعبه. با غرور مسخره اي که اينروزها گريبانگير بعضي قضات است، گفتم مگه نمي بيني دارم ميرم.
شاید دو سه بار خواستم این ماجرا را بنویسم اما انقدر تلخ بود که نتونستم! الان هم نمی تونم! تصور اینکه شاکی چجوری از شدت بهت و تعحب روی صندلی افتاد! حس کردم سیاهی رفتن چشمش رو ! اب دهنشمرتبا قورت میداد! یادم نمیاد این حجم از بهت و تعجب از کسی دیده باشم! من خودم توان نوشتنش رو ندارم این که طرف چجوری تحمل کرده خدا میدونه! دعا کنیم برای آرامششون و اینکه خدا کنه چیز بدتری اتفاق نیفته!
اگر درب دفتر مقام قضایی بسته باشد باز هم می شود وکلا را تشخیص داد !شاید عجیب باشد اما. وکلا مرد عموما وقتی وارد دفتر کارکنان می شوند صدایشان بلند تر است ، بگو بخند می کنند. وکلا زن عموما کفش های پاشنه بلند می پوشن که صدای تق تق آن به دفتر هم می رسد! شاید سوال این باشد که خب شاید مردم عادی باشند که کفش پاشنه بلند پوشیدند اما نه مردم عادی وقتی کارشان به دادسرا و دادگاه بیفتد به شدت سعی میکنند که خود را مردم عادی و حتی متدین جلوه بدهند تا یک وقت به ظن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها