شاید دو سه بار خواستم این ماجرا را بنویسم اما انقدر تلخ بود که نتونستم! الان هم نمی تونم! تصور اینکه شاکی چجوری از شدت بهت و تعحب روی صندلی افتاد! حس کردم سیاهی رفتن چشمش رو ! اب دهنشمرتبا قورت میداد! یادم نمیاد این حجم از بهت و تعجب از کسی دیده باشم! من خودم توان نوشتنش رو ندارم این که طرف چجوری تحمل کرده خدا میدونه! دعا کنیم برای آرامششون و اینکه خدا کنه چیز بدتری اتفاق نیفته! داستان دو گریه در یک روز/ خاطرات کارورزی7
برادر یا قاتل/ نگاهی حقوقی به فیلم سینمایی برادرم خسرو
قاضی منو میشناسه! / خاطرات کارورزی 6
تلخ ,اینکه ,چجوری ,بهت ,خدا ,رو ,بهت و ,ندارم این ,رو ندارم ,نوشتنش رو ,این که
درباره این سایت